بهت میگم چه خانواده ای! مامان هنگام تمیز کردن متوجه شد پسرش صبحگاهی نعوظ دارد. برای اون سن طبیعیه او به جای اینکه وانمود کند هیچ اتفاقی نیفتاده، با دختر سبزه اش تماس گرفت و از او خواست به برادرش کمک کند. در نهایت هر دو راضی بودند و مادر خوشحال شد که دوباره آرامش در خانواده حاکم شد.
استپان| 22 چند روز قبل
چه لعنتی بود که آن دختر بداخلاق در چای پدرش لغزید، نوعی محرک؟ او عمداً می خواست او را سخت کند و با شلوارش در خانه قدم می زد! و آن مرد کجا می توانست برود در حالی که سرش قبلاً هدف را گرفته بود. هیچ دیکی نتوانست در برابر آن وسوسه مقاومت کند.
مونچاوزن| 9 چند روز قبل
با توجه به اینکه آنها چقدر مشروب مینوشیدند، تعجب نمیکنم که ایده یک سه نفری داشته باشند. به خصوص که مامان خیلی بدجنس است. بوسیدن دخترت در مقابل دوست پسرش به این معنی بود که خودت را به عنوان یک بیدمشک برای همسریابی معرفی کنی. و آن مرد با کوبیدن هر دوی آنها از آن پیشنهاد استفاده کرد. او حتی زمانی که بین پاهای دوست دخترش قرار گرفت، اسپرم خود را با مادرش تقسیم کرد. لعنتی، این عادلانه است!
آرسنی| 45 چند روز قبل
اوه، مثل یک بیدمشک
یک مورچه| 8 چند روز قبل
عجب مراسم ازدواجی بعد از اینکه عروس های ژاپنی از پشت لعنت شدند - آنها راحت تر به تبادل شریک می پردازند. اینگونه است که ژاپنی ها از زنان فروتن فاحشه های مطیع می سازند!
مهمان کولیا| 24 چند روز قبل
بابا یک تقسیم وظایف در خانه دارد - همسرش برای او آشپزی می کند، دخترش دیک او را می مکد. او حتی در بیدمشک او تقدیر کرد تا به او نوه بدهد. و اگر ازدواج می کرد، بابا، مثل یک مرد صادق، در دهانش تقدیر می کرد!
موریس| 28 چند روز قبل
اوه، این کار چند کاره واقعاً با آتش کار می کند. همه شکاف ها کار می کنند، همه توپ ها در حال کار هستند و دوستانه روی او فرود می آیند. سبزه یک سه راهی واقعی برای اتصال تلقیح کننده ها است.
میبل| 30 چند روز قبل
بیدمشک خوبی است، اگرچه سینه هایش کمی آویزان است و الاغش کمی دلگیر است. اما من او را انتخاب نمی کنم، واقعاً بسیار جذاب است و لب های او در حال کار هستند! با این تفاوت که او به اندازه کافی لعنتی نشده بود. با قضاوت او، او بدش نمی آید نیم ساعت دیگر روی خروس بماند.
بهت میگم چه خانواده ای! مامان هنگام تمیز کردن متوجه شد پسرش صبحگاهی نعوظ دارد. برای اون سن طبیعیه او به جای اینکه وانمود کند هیچ اتفاقی نیفتاده، با دختر سبزه اش تماس گرفت و از او خواست به برادرش کمک کند. در نهایت هر دو راضی بودند و مادر خوشحال شد که دوباره آرامش در خانواده حاکم شد.
چه لعنتی بود که آن دختر بداخلاق در چای پدرش لغزید، نوعی محرک؟ او عمداً می خواست او را سخت کند و با شلوارش در خانه قدم می زد! و آن مرد کجا می توانست برود در حالی که سرش قبلاً هدف را گرفته بود. هیچ دیکی نتوانست در برابر آن وسوسه مقاومت کند.
با توجه به اینکه آنها چقدر مشروب مینوشیدند، تعجب نمیکنم که ایده یک سه نفری داشته باشند. به خصوص که مامان خیلی بدجنس است. بوسیدن دخترت در مقابل دوست پسرش به این معنی بود که خودت را به عنوان یک بیدمشک برای همسریابی معرفی کنی. و آن مرد با کوبیدن هر دوی آنها از آن پیشنهاد استفاده کرد. او حتی زمانی که بین پاهای دوست دخترش قرار گرفت، اسپرم خود را با مادرش تقسیم کرد. لعنتی، این عادلانه است!
اوه، مثل یک بیدمشک
عجب مراسم ازدواجی بعد از اینکه عروس های ژاپنی از پشت لعنت شدند - آنها راحت تر به تبادل شریک می پردازند. اینگونه است که ژاپنی ها از زنان فروتن فاحشه های مطیع می سازند!
بابا یک تقسیم وظایف در خانه دارد - همسرش برای او آشپزی می کند، دخترش دیک او را می مکد. او حتی در بیدمشک او تقدیر کرد تا به او نوه بدهد. و اگر ازدواج می کرد، بابا، مثل یک مرد صادق، در دهانش تقدیر می کرد!
اوه، این کار چند کاره واقعاً با آتش کار می کند. همه شکاف ها کار می کنند، همه توپ ها در حال کار هستند و دوستانه روی او فرود می آیند. سبزه یک سه راهی واقعی برای اتصال تلقیح کننده ها است.
بیدمشک خوبی است، اگرچه سینه هایش کمی آویزان است و الاغش کمی دلگیر است. اما من او را انتخاب نمی کنم، واقعاً بسیار جذاب است و لب های او در حال کار هستند! با این تفاوت که او به اندازه کافی لعنتی نشده بود. با قضاوت او، او بدش نمی آید نیم ساعت دیگر روی خروس بماند.
وقتی من یک خزنده به سمت رحم هستم ... اوه. .
تکون خوردم، ممنون